چت,چت روم,چتروم

داستان های فارسی و انگلیسی

Emily doesn’t write her homework. When there is an exam – she gets sick. She doesn’t tell anyone, but the truth is she can’t read and write. Emily doesn’t remember the letters of the alphabet.

امیلی تکلیف مدرسه اش را نمی نویسد.وقتی یک امتحان دارد،او مریض می شود.او به هیچ کس نمیگوید،اما واقعیت این است که او نمیتواند بخواند و ینویسد.امیلی حروف الفبا را به یاد نمی اورد.

One day, Emily’s teacher finds out. She sees that Emily can’t write on the board. She calls her after class and asks her to tell the truth. Emily says, “It is true. I don’t know how to read and write”. The teacher listens to her. She wants to help Emily. She tells her, “That’s ok. You can read and write if we practice together”

یک روز معلم امیلی میفهمد.او میبیند که امیلی نمیتواند روی تخته بنویسد.او امیلی را بعد از کلاس صدا میزند و از او میخواهد حقیقت را به او بگوید.امیلی میگوید"این درست است.من نمیدانم چطور بخوانم و بنویسم."معلم به او گوش میکند.او میخواهد به امیلی کمک کند.او به امیلی میگوید"مشکلی نیست.تو میتوانی بخوانی و بنویسی،اگر ما با هم هر روز تمرین کنیم.

So Emily and her teacher meet every day after class. They practice together. Emily works hard. Now she knows how to read and write

پس امیلی و معلمش هر روز بعد از کلاس همدیگر را ملاقات میکننند.آنها با هم تمرین میکنند.امیلی به سختی کار میکند.حالا او میداند چگونه بخواند و بنویسد.


+ نوشته شده در جمعه 23 دی 1401ساعت 9:42 توسط adminmehr | | تعداد بازدید : 7

ساخت وبلاگ جدید رایگان خرید بک لینک از همه بلاگ
بستن تبلیغات [X]